top of page

امضاي ايراني بر تئاتر آلماني


نگاهي بر نمايش "گزارشي به يک آکادمي اثر فرانتس کافکا کارگردان: توماس گوريتسکي بازيگر: محمد علي بهبودي

 

ميانه بازي، تلفن زنگ مي زند. بازيگر، گوشي را بر مي دارد: "سلام، بله. بله......" اگر اين مکالمه کوتاه نباشد، هيچ تماشاگري نمي تواند تصور کند که تنها بازيگر نمايشنامه " گزارشي به آکادمي" که از آغاز تا پايا با زبان فلسفي، پيچيده و در عين حال صيقل خورده آلماني اجرا مي شود، محمدعلي بهبودي، کارگردان و بازيگر موفق ايراني تبار است روز جمعه نوزدهم ماه مه، در سالن کوچک تئاتر اوبرهاوزن آلما شاهد اجراي سوم نمايشنامه "گزارشي به آکادمي" اثر فرانتس کافکا هستيم که "توماس گوريتسکي" آن را کارگرداني کرده و تنها نقش آن را بهبودي بازي مي کند. نمايش، داستان زندگي ميموني است که در آفريقا شکار شده، به اروپا انتقال يافته، به تدريج شباهت بسياري به انسان ها يافته و به عنوان مجري واريته به موقعيت اجتماعي ممتازي دست يافته است، اما در حسرت آزادي از دست داده مي سوزد ميمون که Rotpeter نام دارد، قرار است درباره دوراني که ميمو بوده است، در برابر اعضاي يک آکادمي سخنراني کند. اما ديگر نمي تواند موجوديت خود را به عنوان ميمون به ياد بياورد و به اين ترتيب به شرح روند تبديل شدن خود به انسان مي پردازد. يک گروه شکارچي، او را در آفريقا شکار کرده، به قفس تنگي در کشتي انداخته و به اروپا منتقل کرده اند. درجريان اين سفر، ميمون با تقليد حرکات انسان ها، اندک اندک به آن ها شبيه ت مي شود و سرانجام با سرکشيدن يک بطر عرق، ملوانان را به تشويق خود وا مي دارد. در مقصد، او ديگر به يک انسان تمام عيار و موفق تبديل مي شود، اما اين تبديل شدن به انسان، براي او چه حاصلي داشته است؟ يک زندگي متمدن؟ يا از دست دادن آزادي

مسخ موجودات، در بيشتر آثار فرانتس کافکا يکي از مهمترين مشغله هاي او بوده است. بهترين نمونه آن را در "مسخ" ا خوانده ايم و حالا با مشاهده نمايش "گزارشي به آکادمي " مي بينيم که جدائي از اصل و طبيعت، در تفکر فلسفي کافکا چه دريغ عميقي را سبب شده است: ميمون انسان شده، خود را به بالاترين جايگاه اجتماعي درخور يک انسان موفق رسانده است، با اين همه، هنگامي که داستان مسخ تدريجي خود را شرح مي دهد، گاه غمگين، گاه عاصي، گاه در هم شکسته و گاه پريشان، چنان تکاني در شنونده سخنان خود ايجاد مي کند که همه آرزو مي کنند او به گذشته خود بازگردد و ميموني شود که آزاد از همه تعيين هاي زندگي اجتماعي انساني، در آغوش طبيعت روزگار مي گذراند اجراي چنين نقشي ساده نيست. براي زنده کردن صحنه هاي داستان، بازيگر تنها تريبوني را در اختيار دارد که با اندکي تغيي مي تواند به قفس تبديل شود. امکان ديگري که او دارد آن است که در جايي از روايت نيمه عريان شود تا بتواند عرياني طبيعي ميمون را نشان دهد. او، در لحظاتي از نقل خاطرات دوران مسخ خود، ضجه مي کشد، در لحظاتي، در خود مي پيچد، در لحظاتي بغض مي کند و در لحظاتي بغضش مي ترکد. از نور و تريبون تنهاي روي صحنه که بگذريم، بازيگر، جز ميميک، حرکت، صدا گفتار و حس قدرتمند خود هيچيک از عناصر نمايشي ديگر را براي زنده کردن نمايش و ايجاد رابطه با تماشاگر در اختيار ندارد. گذشته از همه اين ها، متن، پيچيده و فلسفي است، آنهم آلماني. و بازيگر؟ او يک ايراني است که در سنين نوجواني و کودکي به آلمان نيامده تا تسلط او بر اين زبان کاملا طبيعي باشد. اما چنين است. اگر تنها آن مکالمه کوتاه تلفني نباشد، هنگام اجراي متن، بهبودي هيچ رد پائي از خارجي بودن خو باقي نمي گذارد. اين يک مکالمه چند کلمه اي را نيز، او خود در متن جاداده تا به عنوان يک ايراني امضاي خود

را در تئاتر آلمان گذاشته باشد


محمد علي بهبودي در صحنه اي از "گزارش به يک آکادمي"

نمايش حدود يک ساعت و نيم جريان دارد. سالن پر است ا جوانان آلماني که به نظر مي رسد بيشترشان دانشجو باشند. براي ايجاد ارتباط کامل با متن فلسفي نمايش، تماشاگر به تمرکز کامل نياز دارد. در نمايش هاي سلو هميشه اين خطر هست که حوصله تماشاگر سر برود. اما بهبودي در پيشگيري از اين خطر موفق است. او، با حرکات، بيان و حس قدرتمند خود، مجال سر برگرداندن به تماشاگر نمي دهد تا بازي به پايان مي رسد مي دانيم که فرانتس کافکا فرزند يک خانواده يهودي بود و در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم در پراگ مي زيست. در نمايش "گزارش به آکادمي" او، بدون اشاره اي مستقيم، در واقع از سرنوشت تلخ يهوديان نيز حکايت مي کند و جدال بي پايان آن ها ميان هويت قومي و جذب در ميان جوامع اروپائي. "گزارش به آکادمي" براي نخستين بار در سال 1917 در مجله Der Jude منتشر شد و سه سال بعد در مجموعه "پزشک روستائي" کافکا به چاپ رسيد. به نظر نمي رسد که اين متن تاکنون به فارسي ترجمه شده باشد. محمد علي بهبودي مي گفت که در اين صورت احتمالا نمايشنامه را به فارسي برخواهد گرداند

درباره بهبودي محمد علي بهبودي، کارگردان و بازيگر ايراني تبار تئاتر آلمان، از سال ها پيش نقشي تعيين کننده در فعاليت هاي تئاتر اوبرهاوزن آلمان دارد که يکي از فعال ترين مراکز تئاتري آلمان است. او، تاکنون در بيش از صد نمايشنامه بازي کرده و دهها نمايشنامه را براي گروه هاي تئاتري آلمان کارگرداني کرده است. بهبودي در سال هاي نخست اقامت در آلمان، نمايشنامه هائي به زبا فارسي بر صحنه آورد يا در آن ها بازي کرد، اما بعدا به تئاتر آلمان روي آورد و در حال حاضر بيشتر در اين عرصه کار مي کند. "پا برهنه قلب در مشت" نوشته عليرضا کوشک جلالي، "هزار و يک شب امروز" نوشته هفت نويسنده

ايراني و شرقي و "درخت يهودي" عنوان نمايشنامه هائي است که ظرف يک سال گذشته از او بر صحنه آمده اند يا اجراي آن ها تکرار شده است. بهبود علاوه بر اين در چند سريال تلويزيوني آلماني نيز بازي کرده است


Featured Posts
Check back soon
Once posts are published, you’ll see them here.
Recent Posts
Archive
Search By Tags
No tags yet.
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square
bottom of page